چند وقت پیش دعوت داشتیم عروسی...موقع شام گودزیلای
فامیل (5 سالشه)اومد پیشم نشست...خلاصه دیدم
همش با غصه نگا میکنه بش گفتم اجی
بلا چت شده حالا؟میدونید چی گفت ؟
نه جون من میدونید چی گفت؟
گفت:روج لب داری؟گفتم :اره خووو
گفتش :الان باهاته گفتم:اره تو کیفمه
گودزیلا:اخیییش خیالم راحت شد...گفتم
الانه غذا بخورم روجم پاک میشه...
والا ما هم سن اینا بودیم ...اصن وللش ...ولی میگم بزارین
بگم:ما هم سن اینا بودیم بستنی یخی قرمز میخوردیم که
لبامون سرخ شه کمی شاد شیم هیییییییییح روزگار !
دیروز با آبجیم رفتم بیرون بعدازجلو ی کبابی رد شدیم
دیدم ابجیم جلو دماغشو گرفته :
من :چیه چرا دماغتو گرفتی بوش ک خوبه
ابجیم : اخه بو هرچی بهم بخوره دوس دارم بخورم
وگرنه حالم بد میشه یه صد متر رفتیم جلو تر
چشتون روز بد نبینه بو فاضلاب میومد .
گفتم آبجی جان نظرت راجبه این چیه بازم دوس داری بخوری خخخخخخخ
اقا بنده دیشب به اتفاق نامزدم رفته بودیم بیرون
میخواستم یکم سربه سرش بزارم راجع به ارواح و جن
و این چیزا حرف میزدم حسابی ترسید منم کلی کیف کردم .
اقا یدفه ی گربه پرید جلومن و ترانه
من یه جیغ بنفش کشیدم و با سرعت نور فرار کردم
همینجوری که میدویدم برگشتم اونو نگاه کردم دیدم
داره دویدن منو تماشا میکنه یعنی ضایع شدمااا
نـــــــظـــــــر فـــــــرامـــــوش نــــــشـــــه
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: